مجنون حریف غصه لیلانمی شود
زخم فراق بی تـو مداوا نمی شود
فالی زدم به حضـرت حافظ باز گفت
بخت همیشه بستـه ما وا نمی شود
آب از سرم گذشت دراین موج بیکسی
ســـاحل حــریف طعنــه دریـا نمی شود
دلخــوش به هیئتــم که شنیـدم حضور تـو
جــــز در هـــــــوای روضــه ســقا نمی شود
جـــان دو دست حضـــــرت عباس جـان مشک
آقـــــــا بیـــــــا که بخـت دلـــــــــم پــا نمی شود
:: موضوعات مرتبط:
اشعار ,
,
:: بازدید از این مطلب : 854
|
امتیاز مطلب : 2
|
تعداد امتیازدهندگان : 1
|
مجموع امتیاز : 1